رد پای خیال
چه غم که در دل این برجهای سیمانی ز باغ و باغچه دورم، در این اتاق صبور همین درخت پر از برگ سبز تازه و نغز که قاب پنجرهام را تمام پوشانده است به چشم من باغی است. وگر هزار درخت بر آن بیفزایند جمال پنجرة من نمیکند تغییر که بسته راز تسلای من به صحبت پیر -« چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر»
نوشته شده در شنبه 89/2/25ساعت
3:7 عصر توسط ستاره صبح نظرات ( ) | |
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |